متارکه کردن(بَ شُ دَ) ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطۀ خودرا با همسر خویش قطع کردن. و رجوع به متارکه شود ادامه... ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطۀ خودرا با همسر خویش قطع کردن. و رجوع به متارکه شود لغت نامه دهخدا
متارکه کردن رها کردن، وا گذاشتن، گسستن جدا شدن بریدن پیوند ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطه خود را با زن خویش قطع کردن ادامه... رها کردن، وا گذاشتن، گسستن جدا شدن بریدن پیوند ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطه خود را با زن خویش قطع کردن فرهنگ لغت هوشیار
متارکه کردن جداشدن، طلاق گرفتن، یکدیگر را ترک کردنمتضاد: ازدواج کردن ادامه... جداشدن، طلاق گرفتن، یکدیگر را ترک کردنمتضاد: ازدواج کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد